مي دانم شبي در سكوت و تنهايي
دور ار آغوشت آحرين نفس را خواهم كشيد
و با چشماني باز كه قطره اشكي در كنارش جاريست
و در انتظار تو ست خواهم رفت
كاش اين چشمان منتظر را تو در روز بعد
با دستان مهربانت ميبستي....
تا چشمانم مانند آغوشم حسرت لمس دستانت را نداشته ياشند
اشك گوشه ي چشمم آخرين هديه من به توست
و چز تو كسي لايق برداشتن آن از روي گونه ام نيست
كاش بودم تا خودم اين هديه را تقديمت ميكردم
((صخره))
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.